کد مطلب:129703 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

شهادت عبدالله بن علی
شیخ مفید گوید: «عباس بن علی (ع) پس از مشاهده شمار فراوان كشتگان خاندانش، خطاب بـه بـرادران مـادری اش یعنی عبداللّه، جعفر و عثمان گفت [1] : ای فرزندان مـادر، پـیـش


رویـد تـا مـن شـمـا را بـبینم، چون شما فرزند ندارید. [2] شما بـرای خـدا و پیامبرش خیر خواهی كردید. آنگاه عبداللّه پیش رفت و نبردی سخت كرد. میان او و هـانـی بـن ثـبـیـت حـضـرمـی [3] چـنـد ضـربـه رد و بدل شد و سرانجام هانی ملعون او را به قتل رساند.» [4] .

ابـن شـهر آشوب گوید: «آنگاه یعنی پس از برادرش جعفر برادرش عبداللّه به میدان آمد و این رجز را می خواند:

من فرزند علی بزرگوار و با فضیلتم، همو كه همه ی كردارش نیكوست،

شـمـشـیـر رسـول خـدا (ص) و كـسـی كـه هـر روز در دل دشمن بیم می افكند.

وی به دست هانی بن ثبیت حضرمی كشته شد». [5] .



[1] مـادرشـان امّ البنين بنت حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد، و او عامر بن كلاب بـن ربـيـعـة بـن عـامـر بـن صعصعه است. (مقاتل الطالبيين، ص 87). سماوي در ابصار العين، ص 67، مي نويسد: «او هشت سال پس از برادرش عباس به دنيا آمد. مادرش فاطمه، ام البـنـيـن، اسـت. او مـدت شـش سـال بـا پـدرش، شـانـزده سـال بـا بـرادرش حـسـن و 25 سـال بـا برادرش حسين (ع) زندگي كرد. اين مدت عمرش بود.» در المجدي (ص 15) گويد: «و عبداللّه أبو محمد اكبر در سن 25 سالگي كشته شد.».

[2] سـمـاوي در ابـصـار العـيـن (ص 66) گـويـد: منظور از عبارت «شما فرزند نـداريـد»، ايـن است كه شما از من پيشي گرفته ايد و اولاد شما كشته شده اند و كسي از آنـان بـاقـي نمانده است؛ و در نتيجه نسب اميرالمؤمنين از طريق شما قطع مي شود. از اين رو اندوه من فراوان مي شود و پاداشي بزرگ تر دارم». يعني مقصود عباس اين بود كه بـه مـصـيبت آنان مبتلا گردد و براي دستيابي به پاداش بيشتر، اين مصيبت را به حساب خداوند بگذارد. در الاخبار الطوال (ص ‍ 257) آمده است: «جانم به فدايتان، پيش رويد و از سرورتان حمايت كنيد تا آنكه در ركابش جان ببازيد».

[3] در ادامـه خـواهـيـم ديـد كـه ايـن هـانـي، قاتل جعفر بن ابي طالب نيز هست. پس از كشته شدن عبداللّه بن حسن (ع) صورتش سياه شـد. پـس از آن بـازهـم جسارت پيدا كرد و پس از شهادت سرور جوانان بهشت، گماشته شد كه بر بدن آن حضرت اسب تازاند.

[4] الارشـاد، ج 2، ص 109؛ مـقـاتـل الطـالبـيـيـن، ص 88؛ مـقـتـل الحـسين، طبراني، ص 38؛ مروج الذهب، ج 3، ص 61؛ نظم درر السمطين، ص 218؛ كفاية الطالب، ص 298؛ الدر النظيم، ص557.

[5] مـنـاقـب آل ابـي طـالب، ج 4، ص 107 (پوشيده نماند كه در اين كتاب شبيب تـصـحـيـف ثـبـيت است)؛ مقتل الحسين (ع)، خوارزمي، ج 2، ص 34، تسلية المجالس، ج2، ص 308 (در اين كتاب آمده است: هـانـي بـن ثـبـيـت حـضـرمـي او را بـه قـتـل رسـانـد) و در كـتـاب تـسـمـيـه مـن قـتـل مـع الحـسين 194 آمده است: خولي بن يزيد اصبحي او را هدف تير قرار داد و مردي از بـنـي تـمـيـم به نام أبان بن دارم او را به شهادت رساند؛ ر.ك: الاصابه، ج 2، ص 60؛ الاخـبـار الطـوال، ص 257 (در ايـن كـتـاب آمـده اسـت: «هاني بن ثويب»)، جمهرة انساب العرب، ص 39؛ تذكرة الخواص، ص 229؛ الامامة و السياسه، ج 2، ص 6؛ مروج الذهب، ج 3، ص 61؛ نـظم درر السمطين، ص 218؛ كفاية الطالب، ص 298؛ تاريخ العلماء و وفـيـاتـهـم، ج 1، ص 172؛ مـقـتـل الحـسـيـن، طـبـرانـي، ص 38؛ المـجـدي، ص 15؛ رجـال شـيـخ طـوسـي، ص ‍ 102، شماره 1001؛ ابصار العين، ص 67 (در اين كتاب آمده اسـت: پـس از كـشته شدن حسين (ع) و شماري از خاندانش، عباس برادرانش را به ترتيب از بـزرگ به كوچك فراخواند و به آنان گفت: پيش بياييد. نخستين كسي را كه صدا زد برادر پدري و مادريش عبداللّه بود. فرمود: برادرم پيش رو تا من تو را كشته ببينم، و كـشـتـه شـدنت را به حساب خداوند بگذارم؛ چرا كه تو فرزند نداري. او نيز گام پيش نـهـاد و شـمشير ميان دشمن نهاد و در صفوفشان به جولان در آمد... آنگاه هاني بن ثبيت با ضربتي كه بر سرش نواخت او را به قتل رساند.».